عصر عاشورا كنار خیمههای سوخته
ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته
كاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال
كودكان تشنه را با دست و پای سوخته
در كجا دیدید یا خواندید روی نیزهای آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟!
قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن
رقص خونآلود شمشیر و هوای سوخته
چارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز
چشم زینب (س) را به خاك كربلای سوخته
ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه كرد
عصر عاشورا كنار خیمههای سوخته